از رسانه‌های ادبی جهان چه خبر؟

وقتی «آنتوان دو سنت اگزوپری» عاشق شد

 

انتشارات معروف «گالیمار» فرانسه شصت و سه سال پس از مرگ خالق «شازده کوچولو» رمان کوتاهی از «آنتوان دو سنت اگزوپری» را برای اولین بار در ماه نوامبر روانه‌ی بازار کتاب می‌کند. این کتاب چهل صفحه‌ای «مانون رقاص» نام دارد و در سال‌های بیست میلادی نوشته شده و اولین تلاش نویسنده‌ و خلبان محبوب فرانسوی‌ برای نوشتن رمان به حساب می‌آید. «آلبان سریسیه» متخصص آثار اگزوپری در انتشارات گالیمار در همین رابطه به خبرگزاری فرانسه می‌گوید: «از وجودش اطلاع داشتیم اما هیچ کس نمی‌‌دانست که متن طولانی‌است یا کوتاه. سنت اگزوپری در مکاتباتش بارها از آن حرف زده، آن‌ها را به گاستون گالیمار نشان داده بوده و از ژید هم درباره‌اش نظر خواسته.»

روزنامه‌ی فرانسوی «لو فیگارو» به همین مناسبت این هفته گزارشی را منتشر کرده و قسمت کوتاهی از رمان را آورده است. به گفته لو فیگارو این رمان کوتاه در اصل نوولایی است که سنت اگزوپری به لوئیس دو ویلمورین تقدیم کرده است. لو فیگارو در ادامه می‌نویسد: «سنت اگزوپری برای اولین بار بین زمستان ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۴ بود که به سراغ نثر رفت و تصمیم گرفت که رمان بنویسد؛ قبل از آن فقط شعر می‌گفت.» مانون رقاص اولین رمانی‌است که خالق شازده کوچولو نوشته، رمانی که هرچند خود سنت اگزوپری شاهد انتشارش نخواهد بود، پاییز امسال منتشر می‌شود. اگزوپری در مکاتباتی که با دوستانش و به خصوص مادرش «ماری» داشته از این رمان حرف زده است، وی در همان ایام درباره‌ی مانون رقاص به مادرش می‌نویسد: «مادر، نصف رمانم تمام شده، فکر می‌کنم که کار تازه و موجزی بشود.» اگزوپری همچنین در همین ایام مشغول نوشتن داستان «پرواز» بوده؛ داستانی که چندی بعد تبدیل به رمان «خلبان» شد.

لو فیگارو درباره‌ی اگزوپری می‌نویسد: «در این دوره هیچ تصویر حرفه‌ای یا ادبی از آینده نداشت، در کارخانه‌ی کامیون سازی «سورر» در «سورسن» دوره‌ گذرانده بود و چندی بعد در مرکز فرانسه نماینده کارخانه شد و تا ۱۹۲۶ به همین کار مشغول بود. وقتی کمی پول گیرش آمد به پاریس برگشت و در «اورلی» و « بورگه» خلبان شد.» فیگارو در ادامه توضیح می‌دهد که اگزوپری وقتی به پاریس برگشت با پسر عمویش «یون دو لسترانگ» معاشرت کرد و از طریق او با آندره ژید و ژان پره‌وست آشنا شد. هر دوی این افراد در آینده از نزدیک‌ترین دوستان اگزوپری شدند. پره‌وست رمان «مانون رقاص» را برای انتشار به گاستون گالیمار نشان داد. در همین حین آندره ژید هم برای انتشار آن در «ان.ار.اف» علاقه نشان داد اما در نهایت «مانون رقاص» در هیچ جا منتشر نشد. اگزوپری در سال ۱۹۲۷ در همین رابطه به پسر عمویش می‌نویسد: «اصلا برایم اهمیتی ندارد که اثری از من منتشر شود.» با این همه، چندی بعد گاستون گالیمار با دو سنت اگزوپری قرار داد بست و قرار شد شش اثر بعدی‌اش را حتما در گالیمار منتشر کرد، یعنی تا حدودی تمام آثارش را.

«مانون رقاص» برای آنتوان شانس آورد و توجه ناشر را جلب کرد. رمان، تراژدی عاشقانه‌ای است بین مانون و مردی چهل ساله و درمانده که به دنبال بهانه‌ای‌ برای زندگی کردن است. از وقتی که همدیگر را می‌بینند؛ عاشق هم می‌شوند، به هم ابراز علاقه می‌کنند و سفر می‌روند. لو فیگارو درباره‌ی این رمان می‌نویسد: «مانون رقاص نثری‌است شاعرانه‌. شعری‌است که در آن عناصر داستانی با بیوگرافی نویسنده و دیالوگ‌های زنده در هم آمیخته‌اند.»

آنتوان دو سنت اگزوپری خالق شازده کوچولو که با اثر به یادماندنی و تاثیرگذارش خیلی‌ها را «اهلی» کرد، ژوئن سال ۱۹۰۰ در لیون فرانسه به دنیا آمد. کودکی لذت‌بخشی داشت، طوری که خودش بعدها آن سال‌ها و بازی کردن با پنج خواهر و برادرش را «بهترین سال‌های عمر» یاد کرده و از آن بعنوان «بهشت گمشده» نام برده است. مادرش تاثیر زیادی در تربیت احساساتش داشت و از همان کودکی آنتوان را با تئاتر و موسیقی آشنا کرد. ابتدا به شعر روی آورد و در ایام جوانی اشعار زیادی سرود. اولین شعرش را در دوازده سالگی در وصف هواپیما نوشت. بعدها بین سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ در وصف خشونت‌های جنگ شعر گفت و در سال‌های آغازین بیست شروع به نوشتن رمان کرد. همان سال‌ها بود که «مانون رقاص» را نوشت. سال ۱۹۲۶ رمان «خلبان» را به کمک دوستش ژان پره‌وست منتشر کرد. پنج سال بعد و پس از نوشتن رمانی معمولی، «پرواز شبانه» را نوشت که با مقدمه‌ای از دوستش آندره ژید منتشر شد و بخاطرش جایزه فمینا را برد. «خلبان جنگی» را سال ۱۹۴۲ منتشر کرد و «نامه‌ای به گروگان» را دو سال بعد از آن نوشت. آنتوان دو سنت اگزوپری شاهکارش را اولین بار در سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر کرد. «شازده کوچولو» از محبوب‌ترین آثار ادبی تاریخ ادبیات است و تا به حال نزدیک به هشتاد میلیون نسخه فروش کرده و به اغلب زبان‌های دنیا ترجمه شده است. با وجودی که اگزوپری به نوشتن زندگی‌نا‌مه‌اش علاقه‌ای نداشت، اما برای نوشتن کتاب‌هایش از وقایع حقیقی و تجربیاتش در پرواز بسیار بهره برده است. آنتوان دو سنت اگزوپری در همه‌ی این ایام و در تمام دوران فعالیت ادبی‌اش عاشق خلبانی بود و هیچ‌گاه پرواز با هواپیما را فراموش نکرد، شاید ادبیات را همان قدر دوست می‌داشت که پرواز کردن را. خلبان خوبی بود و در نهایت هم جانش را بر سر آن از دست داد. وی همچنین چند سالی را به روزنامه نگاری پرداخت و برای «عصر پاریس» گزارش نوشت. به همین منظور سال ۱۹۳۴ به ویتنام و سال ۱۹۳۵ به مسکو رفت و کمی بعد بخاطر حادثه‌ای مجبور شد که چند وقتی را در بیابان‌های لیبی سرگردان باشد. شاید همان موقع بود که «شازده کوچولو» ناخودآگاه در ذهنش شکل گرفت. چهل و چهار سال عمر کرده بود که بر اثر سانحه‌ای هوایی و شاید هم آن طور که بدگمانان می‌گویند، خودکشی، از دنیا رفت و برای همیشه پیش گل‌سرخی سفر کرد که در سیاره‌ای دور از سال‌ها پیش منتظرش بود.

لو فیگارو همچنین تابستان امسال هر هفته گوشه‌ای از زندگی و آثار آنتوان دو سنت اگزوپری را بررسی کرده و تا این هفته، هفت گزارش در همین رابطه منتشر کرده است. در یکی از این گزارش‌ها که دوم ژوئیه منتشر شده، فیگارو به آشنایی اگزوپری با «لوئیس دو ویلمورین» اشاره می‌کند. آشنایی آنتوان با لوئیس و علاقه‌ی وصف‌ناپذیرش به او بی‌گمان طرح اصلی «مانون رقاص» است. لوئیس که آنتوان او را «لولو» صدا می‌زد، توانست برای اولین بار پدر «شازده کوچولو» را عاشق کند. فیگارو در این گزارش که با تیتر «رمان عاشقانه آنتوان و لولو» منتشر شده؛ می‌نویسد که آن دو همدیگر را برای اولین بار در سال ۱۹۲۰ دیدند اما سال ۱۹۲۲ بود که آنتوان واقعا عاشق لوئیس شد. همه چیز ناگهان اتفاق افتاد و قرار شد که تا پایان سال ۱۹۲۳ ازدواج کنند. اما آنتوان پرواز کردن را دوست داشت و خلبان ماهری شده بود. به ماموریت می‌رفت و هربار دلشوره جان لوئیس را به لرزه در می‌آورد. هم دلشوره اذیتش می‌کرد و هم تنهایی. خلاصه با وجودی که آنتوان عاشق لوئیس بود و تا پایان عمر هم فراموشش نکرد، با هم ازدواج نکردند و نامزدی‌اشان پس از یک سال به پایان رسید. آنتوان و لوئیس هنگامی که با هم نامزد بودند، در نامه‌ای به «ماری» مادر آنتوان می‌نویسند:

به مادام دو سنت اگزوپری

۲۴ اوت ۱۹۲۳

مادام عزیز

(لوئیس:) خیلی لطف کردید که آنتوان را برای جشن فرستادید. این روزهای خیلی خیلی خوب را مدیون شماییم. هیچ وقت این قدر به ما خوش نگذشته. وقتی با هم ازدواج کردیم همه‌اش می‌آییم ‍پیش شما، (آنتوان:) و ممنون می‌شویم که منتظرمان باشید و آرام بگیرید. دو ساعت دیگر باید بروم اما لولو هنوز تصمیمش را نگرفته که من را به سن‌موریس بفرستد یا به پاریس. لولو الان از این نوشته‌ی من خشمگین شده، چون این موضوع واقعیت ندارد و فقط من خودم را لوس کرده‌ام. واقعیت این است که حضور من در پاریس نقش دو ویلمورین را پررنگ‌تر می‌کند و خودش هم همین قصد را دارد و البته زن من هم نقش مهمی دارد، چون زن باهوشی است وعاشق من است و دو ویلمورین را هم خوب می‌شناسد. لولو عاشق شماست، من هم همینطور. باران می‌آید اما ما راضی هستیم، واقعا راضی‌ایم. مادر خوبم، هر دویمان در آغوشت می‌گیریم. من از طرف تو لولو را در آغوش می‌گیرم و او هم از طرف تو من را در آغوش می‌گیرد.

پسر سپاسگزارت

آنتوان

(لوئیس:) به آنتوان گفتم که به پاریس برویم چون آشنایی با دو ویلمورین برایمان خوب است و بهمان کمک می‌کند. از من دلگیر نشوید وگرنه حسابی ناراحت می‌شوم، واقعا فکر می‌کنم که این کار برای خوشبختی‌مان لازم است…

آنتوان از بس مرا در آغوش می‌کشد، نمی‌توانم به نوشتن ادامه دهم.

دختر کوچولوی بانمک شما

لولو.

***

لو فیگارو همچنین در گزارشی که ۲۳ ژوئیه‌ به عنوان «رازهای شازده کوچولو» منتشر کرده، این سئوال را مطرح می‌کند که شازده کوچولو فرانسوی‌است یا آمریکایی؟ «جوان سفار» نگارنده این مقاله از سری مقالاتی که درباره‌ی اگزوپری تابستان امسال در فیگارو منتشر می‌شود، در ادامه توضیح می‌دهد که آنتوان دو سنت اگزوپری «شازده کوچولو» را سال ۱۹۴۲ در نیویورک نوشته و به تصویر کشیده است و سپس آن را ابتدا به زبان انگلیسی در ۶ آوریل ۱۹۴۳ نزد انتشارات «رینال و هیچکاک» منتشر کرد و چند روز بعد فرانسه‌ی کتاب نیز توسط انتشارات «گالیمار» به بازار آمد. «دگردیسی‌های یک نویسنده»، «در جستجوی هواپیمای از دست رفته» و «زندانی در مونترال؟» عناوین دیگر مقالات لو فیگارو است که در هفته‌های گذشته درباره‌ی آنتوان دو سنت اگزوپری منتشر شده‌اند.

سعید کمالی‌دهقان؛ روزنامه‌ی اعتماد، پنج‌شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۶

Leave a Comment