از رسانه‌های ادبی جهان چه خبر؟

«فیلیپ سولر»؛ آخرین بازمانده‌ی «تل کل»

 

لوموند و کتاب جدیدی از «فیلیپ سولر»

روزنامه‌ی فرانسوی «لوموند» این هفته در ضمیمه‌ی ادبی خود کتاب جدیدی از «فیلیپ سولر» نویسنده‌ی مشهور فرانسوی را بررسی کرده است. «سولر» هر چند در ایران نویسنده‌ی شناخته‌شده‌ای نیست، در فرانسه از مهم‌ترین نویسندگان زنده‌ی این کشور به حساب می‌آید. «یک رمان واقعی، خاطرات فیلیپ سولر» جدید‌ترین کتابی‌است که از این نویسنده‌ی هفتاد و یک ساله‌ منتشر شده است. «فیلیپ سولر» ۲۸ نوامبر سال ۱۹۳۶ در تالنس فرانسه به دنیا آمده است. اولین رمانش را به نام «تنهایی کنجکاو» در سال ۱۹۵۸ منتشر کرد و دو سال بعد همراه نویسندگان و منتقدان مشهوری همچون «ژرژ باتای»، «دریدا»، «رولان بارت»، «میشل فوکو» از بنیان‌گذاران مجله‌ی آوانگارد و تاثیر گذار «تل‌ کل» شد. «تل کل» که تا سال ۱۹۸۲ فعالیت می‌کرد، از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین مجلاتی‌است که ادبیات و فرهنگ فرانسه به خود دیده است. این مجله را انتشارات معروف «سوی» منتشر می‌کرد. وی سپس با مجله‌ی «لنفینی [بیکران]» که توسط انتشارات «دونوئل» چاپ می‌شد، همکاری کرد و بعد به انتشارات «گالیمار» پیوست. وی همچنین در سال ۱۹۷۵ با «ژولیا کریستوا» نویسنده و روانشناس مشهور بلغاری ازدواج کرد.

«فیلیپ سولر» از دوستان نزدیک بسیاری از نویسندگان و فیلسوفان معروف فرانسوی بوده است، که از آن میان می‌توان به «ژاک لکان»، «لوئی آلتوسر» و «رولان بارت» اشاره کرد. رولات بارت بعدها کتابی نوشت به نام «سولر نویسنده» که نقش به سزایی در مقبولیت ادبی «سولر» ایفا کرد. «سولر» همچنین زمانی به مائوئیسم علاقه‌مند شد و در انقلاب می ۱۹۶۸ نیز جزء فعالان سیاسی بود. وی خاطراتش را در این زمینه و همچنین در دوره‌ی فعالیت در مجله‌ی «تل کل» در کتاب «تاریخ تل کل» آورده است. این کتاب یکی از مراجع خوب در زمینه‌ی شناخت نویسندگان و منتقدان «تل کل» به حساب می‌آید. «فیلیپ سولر» را بیشتر تحت تاثیر نوشته‌های «لوئی فردینان سلین» و «پل موراند» می‌دانند و منتقدان بسیاری نیز معتقدند که وی از نویسندگان آمریکایی‌ همچون «ویلیام فاکنر»، «ارنست همینگوی»، «هنری میلر» و «ولادیمیر ناباکوف» تاثیر پذیرفته است. زبان و لحن «سولر» را متاثر از لحن «جیمز جویس» می‌دانند. «سولر» همچنین به سبک جویس علاقه‌مند است و در ترجمه‌ی یکی از آثار او به فرانسه نقش داشته. وی در ژانویه سال ۱۹۷۵ در مقاله‌ای که در سمپوزیوم جهانی جویس قرائت کرد، یکی از آثار جویس را «ستایش برانگیزترین کتاب ضدفاشیستی نوشته شده بین دو جنگ جهانی» توصیف کرد. با این همه فیلیپ سولر از لحن شاعرانه‌ی جویس بسیار الهام گرفته است. درضمن، هر دوی این نویسندگان مطرح دنیا، ریشه‌های مشترک و قوی کاتولیک داشته‌اند.

«سولر» در سال ۱۹۸۳ یکی از شاهکارهایش را به نام «زنان» منتشر کرد. این کتاب که به سبک و لحن «سلین» نوشته شده، آنالیزی از جنبش‌های فمینیستی، انقلاب‌های سیاسی، هنری و تاریخی است که در قالب ماجراهای یک روزنامه‌نگار آمریکایی رمان شده است. یک سال بعد کتاب «پرتره‌ی بازیگر» را منتشر کرد و شهرت خوبی به خاطر این دو کتاب به دست آورد. «فیلیپ راث» نویسنده‌ی مشهور آمریکایی که نام‌اش در لیست‌نهایی جایزه‌ی نوبل ادبیات امسال قرار داشت، «سولر» را با «سلین» مقایسه می‌کند و در پشت جلد کتاب «زنان» درباره‌ی آن می‌نویسد: «شاهکاری از سوءظن‌ها و گونه‌ی ملایم‌شده و زنده‌تر و شاد‌تر [لوئی فردینان] سلین.»

«فیلیپ سولر» همچنین به ادغام مفاهیم فلسفی در ادبیات مشهور است. وی با تاثیر از آرای «اسپینوزا»، «فروید»، «نیچه»، «دوکاس» و «هایدگر» رمان‌هایی را نوشته که مفاهیم مشخص فلسفی می‌توان از آن‌ها برداشت کرد. از این دسته کتاب‌های «سولر» می‌توان به «پرتره‌ی بازیگر»، «قلب مطلق»، «دیوانگی‌های فرانسوی»، «سوسن طلایی»، «جشن در ونیز» و «زندگی الهی» را نام برد. علاقه‌ی «فیلیپ سولر» به موسیقی، نقاشی، فلسفه، عرفان، تاریخ و جامعه‌شناسی و تسلط او بر مفاهیم این رشته‌های گوناگون او را در ردیف یکی از بزرگترین اندیشمندان معاصر فرانسه قرار داده است. «سولر» شیفته‌ی نقاشی‌های «پل سزان»، «اندی وارهول»، «مونه»، «رمبو»، «رودن»، «بیکن» و «هولدرلین» و «واتو» است و در ادبیات «دانته»، «ساد»، «لاترمون»، «پروست»، «ژنه» و «کافکا» را می‌پرستد و به موسیقی «باخ»، «موتزات» گوش می‌دهد. گستره‌ی وسیع شناخت «سولر» از رشته‌های مختلف هنری و فرهنگی زبانزد منتقدان فرانسوی است.

«لوموند» در گزارشی که این هفته از کتاب جدید «فیلیپ سولر» منتشر کرده، می‌نویسد: «خواندن را از سن پنج سالگی شروع کرد. خواندن برایش دغدغه‌ی اساسی بود…بیست و یک سالش بود که در دسامبر ۱۹۵۷ فرانسوا موریاک ستونی در [روزنامه] اکسپرس به او پیشنهاد داد. یازده ماه بعد، آراگون از او در «نامه‌های فرانسوی» نام برد… با آدم‌های مشهور و مسن‌تر از خودش هم‌صحبت بود و بعد با باتای و برتون و بارت و لکان آشنا شد.»

«لوموند» در ادامه می‌نویسد که «فیلیپ سولر» تا به حال دو بار نزدیک بوده تا خودش را بکشد و هر دو بار هم زنی جان او را نجات داده است. اولین بار «دومینیک رولن»، رمان‌نویس بلژیکی‌الاصل این کار را کرده است. خود «سولر» درباره‌ی او می‌گوید: «یکی از بهترین زن‌هایی است که وجود داشته». زن بعدی، نویسنده‌ی جوان و بلغاری مشهور «ژولیا کریستوا»، همسرش بوده است. «سولر» درباره‌ی «کریستوا» می‌گوید: «باهوش‌ترین زنی که به عمرم دیده‌ام.»

ماهنامه‌ی فرانسوی «مگزین لیته‌رر» نیز بارها با «فیلیپ سولر» گفت‌وگو کرده است که از آن جمله مصاحبه‌هایی که ژوئن ۱۹۷۲ و فوریه سال ۱۹۹۱ با او انجام داده از به‌یادماندی‌ترین گفت‌وگوهایی است که با «فیلیپ سولر» انجام شده است. «سولر» در جواب این سئوال «مگزین لیته‌رر» که آیا به نظر نمی‌رسد که رمان نو آکادمیک یا حتی ناپدید شده، می‌گوید: «آکادمیک یا ناپدید شدن هیچ فرقی با هم ندارد.» وی در ادامه درباره‌ی فعالیت‌های مارکسیستی‌ خود و همکارانش در «تل کل» به «مگزین لیته‌رر» می‌گوید: «کمی بعد [از سال ۶۳-۱۹۶۲] بود که [فعال شدیم]. دوره‌ی تئوری و ظاهری آن خیلی بیشتر از این‌ها بود. وقتی ما مارکسیست به حساب می‌آمدیم، […] بیشتر بحث تئوری مسئله بود و تئوری قبل از عمل مطرح می‌شد. اما امروزه همه تئوری را گذاشته‌اند کنار.» در ادامه «مگزین لیته‌رر» این سئوال را مطرح می‌کند که چه زمانی «تل کل» دیدگاه سیاسی پیدا کرد و «فیلیپ سولر» جواب می‌دهد:«از اواخر سال ۱۹۶۶ تقریبا گفت‌وگو با حزب کمونیسم شروع شده بود و آن‌ها یک مرتبه ضد ما حمله ایدئولوژیک کردند. این ماجرا البته برای قبل از سال ۱۹۶۸ است. از وقتی «تل کل» شروع کرد به گفت‌وگو با حزب مارکسیسم و کمی مارکسیستی شدن، حملات شدید رسانه‌ای علیه ما شروع شد و همان زمان‌ها بود که ژان پیر فای ظهور کرد و در تمامی مقالاتی که در روزنامه‌های بورژوا منتشر می‌شد، می‌نوشتند: تل کل به کجا می‌رود؟»

«یک رمان واقعی، خاطرات فیلیپ سولر» در اصل کتابی‌است که خود «فیلیپ سولر» نوشته و در آن خاطراتش را از دوران کودکی تا به امروز نقل کرده است. وی در این کتاب به تحصیلات دوران جوانی، عاشق شدن‌ها، تلاش‌ها و کتاب‌هایش اشاره کرده است. آشنایی و خاطرات «فیلیپ سولر» با مطرح‌ترین نویسندگان و منتقدان فرانسوی این کتاب را از اهمیت به سزایی برخورددار کرده است. خاطرات «سولر» در جمع‌های ادبی و به خصوص دوره‌ی فعالیت‌اش در مجله‌ی تاثیرگذار «تل کل» از مهم‌ترین بخش‌های این کتاب است. کتاب جدید «فیلیپ سولر» را انتشارت «پلون» ماه اکتبر ۲۰۰۷ منتشر کرده و ۲۱ یورو قیمت دارد. 

لوموند و جایزه‌ی آکادمی فرانسه

جایزه‌ی بزرگ رمان آکادمی فرانسه که سرآغاز جوایز ادبی در این کشور است، پنج‌شنبه ۳ آبان به «وسیلیس الکساکیس» یونانی – فرانسوی رسید. وی این جایزه‌ را بخاطر نوشتن رمان «پس از عیسی مسیح» از آن خود کرد. لوموند این خبر را در ضمیمه‌ی «کتاب» این هفته‌ی خود منتشر کرده و «الکساکیس» را نویسنده‌ای شصت و سه ساله‌‌ و متولد آتن یونان معرفی کرده است. منتقدان بسیاری در کشور فرانسه از این که این جایزه در چند سال اخیر به نویسندگانی اهدا شده که فرانسوی نیستند اما به فرانسه می‌نویسند، ابزار شگفتی کرده‌اند. برنده‌ی سال گذشته‌ی جایزه‌ی بزرگ آکادمی فرانسه نیز «جاناتان لیتل» آمریکایی بود که آثارش را به زبان فرانسه منتشر می‌کند. «نانسی هستون» کانادایی نیز سال گذشته جایزه‌ی معتبر «فمینا» را از آن خود کرده بود. به اعتقاد این دسته از منتقدان، موج جدیدی از نویسندگان خارجی در فرانسه مشغول به نوشتن هستند که در مقایسه با نویسندگان خود این کشور موفق‌تر عمل  و جوایز مهم فرانسه را نصیب خود کرده‌اند.  

«الکساکیس» سال ۱۹۴۳ در آتن یونان بدنیا آمده است. با اخذ بورس تحصیلی عازم کشور فرانسه شد و در دانشگاه «لیل» روزنامه‌نگاری خواند. در سال ۱۹۶۴ بار دیگر به یونان بازگشت و دوره‌ی نظام وظیفه‌ی خود را سپری کرد و سه سال بعد با کودتا و سپس حکومت نظامی در یونان مجبور به ترک کشور خود شد و دوباره به فرانسه برگشت و این بار ساکن پاریس شد. اولین رمانش را به نام «ساندویچ» به فرانسه نوشت و در سال ۱۹۷۴ آن را منتشر کرد. شش سال بعد اولین رمان یونانی‌اش را نوشت و خود نیز آن را به فرانسه برگرداند و در فرانسه نیز منتشر کرد.  «وسیلیس الکساکیس» دوازده سال پیش جایزه‌ی معتبر «مدیسی» را برای کتاب «زبان مادری» که ابتدا به زبان یونانی نوشته شده؛ از آن خود کرده است و جایزه‌ی بهترین مجموعه داستان آکادمی فرانسه را نیز برای مجموعه‌ی «پاپا» برده. جوایز ادبی دیگری نیز نصیب این نویسنده‌ی خوش اقبال یونانی شده که از آن جوایز می‌‌توان به جایزه‌ی «آلبر کامو» و «ادوار گلیسان» اشاره کرد. کتاب «کلمات بیگانه» الکساکیس در سال ۲۰۰۲ جزء بیست کتاب برتر سال مجله‌ی معتبر «لیر» بوده است. «گذشته»، «قلب مارگاریت» و «هر روز فراموشت می‌کنم» از دیگر آثار مطرح این نویسنده‌ی پرکار است.

سعید کمالی‌دهقان؛ اعتماد، ۱۰ آبان ۱۳۸۶

Leave a Comment