پاریس؛ جشن بیکران!
«پاریس را هرگز پایانی نیست و خاطرهی هر کسی که در آن زیسته باشد با خاطرهی دیگری فرق دارد. ما همیشه آنجا باز میگشتیم، بیتوجه به اینکه که بودیم یا پاریس چگونه تغییر کرده بود یا با چه دشواریها و راحتیها میشد به آن رسید. پاریس همیشه ارزشش را داشت و در ازای هر چه برایش میبردی چیزی میگرفتی. به هر حال این بود پاریس در آن روزهایی که ما بسیار تهیدست و بسیار خوشبخت بودیم.» – ارنست همینگوی؛ کتاب «پاریس جشن بیکران»؛ ترجمهی فرهاد غبرایی
دیروز، هجده ژانویه، برگشتم تهران. پاریس حالا برایم بیشتر شبیه کتاب «جشن بیکران» همینگوی است، جایی که ارزشش را دارد و بسیار سخاوتمند است. پاریس در ذهن من شروعی بوده برای آنهایی که میخواستهاند بنویسند یا شروع کنند به نوشتن اما موفق نشدهاند، امیدوارم مهمترین چیزی که پاریس به من ارزانی بخشد، تکهای یا لااقل قطرهای از آن چیزی باشد که سالیان سال پیش به «مارسل پروست»، «رومن رولان»، «ارنست همینگوی»، «اسکات فیتزاجرالد»، «ویلیام فاکنر» و تمام آنهایی داده که روزی میخواستهاند بنویسند و نتوانستهاند تا اینکه پاریس به کمکاشان آمده. قبل از «پاریس» تصورم این بود که روزی شاید آنجا را برای زندگی انتخاب کنم اما هر قدر هم که زیبا بود و رویایی و شگفتانگیز، آدمهایی که اینجا دوستاشان میدارم، بسیار برایم مهمتر و ارزشمندترند تا زندگی در «پاریس». بسیار خوشحالم که قبل از گرفتن هر تصمیم جدیای برای زندگی در پاریس آنجا را دیدم و دید بهتری پیدا کردم. سفرنامهی «پاریس» که از چهار ژانویه شروع شد و هجدهم ژانویه به اتمام رسید توسط لینکهای زیر قابل دسترس است:
«املی نوتومب»؛ صدسالگی «سیمون دو بووار» و خانهی «کاترین دونوو»
بازدید از «لوموند»، دیدار با «آندره مکین» و «مونمارتر»
بنیدورم، نیویورک کوچک! – اسپانیا
بازگشت به پاریس؛ سردبیر لوموند و اپرای پاریس!
دیدار و گفتوگو با «اریک امانوئل اشمیت» و تئاتر مارینی!