بازگشت به گذشته
«اومبرتو اکو» آدم گندهدماغی است. به قول یکی از دوستان ایتالیایی خودش را حسابی میگیرد اما فکر میکنم یادداشت کوتاه زیر به اندازهی کافی آدم را به خواندن دیگر آثارش علاقهمند کند. وقتی نوشتهی زیر را حدود یک ماه پیش در روزنامهی «لیبراسیون» خواندم، تنها نکتهای که نظرم را جلب کرد، این بود که «اومبرتو اکو» دربارهی «ویندوز ویستا» مطلبی نوشته است. متن را خواندم و تقریبا چیز خاصی دستگیرم نشد، یعنی معنای عبارات را میفهمیدم اما کل ماجرا برایم نامفهوم بود. بعدها با «اومبرتو اکو» تماس گرفتم و برای ترجمهی یادداشت زیر در وبلاگم اجازه خواستم و امروز هنگام ترجمه بود که برای نخستین بار فهمیدم که پیش از این چیزی از آن نفهیده بودم. به همین خاطر تصور میکنم، پاراگراف نخست یادداشت کوتاه زیر شاید کمی خستهکننده به نظر برسد اما ارزش آن را دارد که وقت بگذاریم و آن را دوباره و چند باره بخوانیم، به خصوص همین پاراگراف اول و دوم را.
«اومبرتو اکو»: در کتاب «چون خرچنگ خرامیدن»، به این نکته اشاره کردهام که امروزه همهی ما انسانها دست به دست هم دادهایم تا تکنولوژی را به پسرفتی شگفتانگیز دچار کنیم. پیش از این اختراع کنترل موجب شد که بیننده به کمک آن بتواند شبکههای مختلف تلویزیونی را عوض کند و به معنای دیگر عملکرد تلویزیون را تحت کنترل خود درآورد و این موقع بود که انسان پا به عرصهی جدیدی از آزادی خلاق خود گذاشت، عرصهای که آن را «دنیای باینری» مینامند. چنین آزادی عملکردی در قبال تلویزیون را مدیون اختراع دستگاه ضبط و پخش ویدئو هستیم و ویدئو نیز با تکامل سینما همگام بود. به علاوه، کنترل تلویزیون ما را از امکان دیگری نیز بهرهمند کرد و آن قطع صدا است و [این گونه میتوانیم به گذشته بازگردیم] و دوران سینمای بیکلام را باری دیگر تجربه کنیم. در همین حین، اینترنت که ارتباط الفبایی را ملزم کرده، تمدن تصویر را به مخاطره انداخته است. چرا که پس از اینترنت نیز میتوان تصویر را حذف کرد و محیطی بوجود آورد که تنها با صدا عمل کند و حتی بدون کنترل. شاید تصور کنید که شوخی میکنم چرا که یاد اختراع رادیو میافتید اما از آنجایی که خدای متعال قادر و حکیم است، ظهور «آیپاد» را به شما نوید میدهم.
و حالا به صحنهی آخر نمایش نزدیک میشویم. وقتی صدا را با امواج رادیویی ارسال میکردند، همان موقع بود که اتفاقا با ظهور تلویزیونهای پولی [تلویزیونهای کابلی] عصر جدیدی از ارتباط کابلی به بازار ارائه شد و از تلگراف بیسیم به تلفن باسیم رسیدیم و به اینترنت نزدیکتر شدیم و خب، این طور بود که «مارکونی» [مخترع رادیو تلگراف] را پشت سر گذاشتیم و [باری دیگر] به «موسی» [مخترع اولیهی تلفن] و «گراهام بل» رسیدیم.
در همان کتابی که نام بردم، زندگی سیاسی را نیز از همین راه مورد بررسی قرار دادهام. همچنین در مقالهای که تازگی به ایتالیایی نوشتم، [دوباره به این نکته بازگشته] و اشاره کردهام که حکومت جدید ایتالیا ما را باری دیگر به شبهای سال ۱۹۴۴ بازگردانده است، همان شبهایی که ارتشیها در خیابان پرسه میزدند و بچه مدرسهایها و معلمهاشان یونیفورم میپوشیدند و خدا را چه دیدید، شاید فاحشهخانهها را هم دوباره راه بیاندازند. اما [کجای کارید؟] بیشتر از اینها سرمان آمده [و خبر نداریم]. هر کسی که این روزها رایانهی جدیدی بخرد که البته هر سه سال یکبار کهنه میشود و باید بیاندازدش دور، حتما متوجه شده که از قبل «ویندوز ویستا» بر رویش نصب شده. کافی است که خودتان بروید و ببینید وبلاگنویسان دربارهی «ویستا» چه نوشتهاند، که البته من اینجا جملهام را تمام نمیکنم چون دلم نمیخواهد بروم دادگاه. پیش از خرید رایانه هم دوستانی که قبلا با طناب «ویستا» توی چاه افتادهاند، نصیحتتان میکنند که رایانهی با «ویندوز ویستا» نخرید، شاید هم اشتباه میکنند اما به هر حال روی حرفشان سور ایستادهاند. به هر حال اگر بخواهید رایانهی بهروزی داشته باشید، منظورم از بهروز رایانهی معقولی است، آن وقت ناگزیر با «ویستا» شاخ به شاخ میشوید. وگرنه، مجبورید که با یک سیستم عجیب غریب سر و کله بزنید، چیزی شبیه یک کامیون باری پر از خرت و پرت، که با یک «ویندوز ایکسپی» یا نسخههای قدیمیتر آن کار میکند. در این صورت مسلما اتاقتان به آزمایشگاهی پر از شیرآلات رایانهای دههی پنجاه تبدیل خواهد شد. البته دستاندرکاران امروز این رایانهها هم این موضوع را به خوبی فهمیدهاند که با ظهور «ویستا» فروش رایانههایشان کاهش پیدا کرده، چرا که کاربران دیگر میلی برای بهروز کردن سیستمهایشان ندارند.
پس، ماجرا از چه قرار است؟ [چرا به این کاهش فروش تن دادهاند؟] برای فهمیدن این موضوع [پس از خرید رایانهای با سیستم ویستا] کافی است که اینترنت بروید و عبارت «دانگرید ویستا» [دانگرید عکس معنای آپگرید را میدهد] یا چیزی شبیه آن را جستجو کنید. آن وقت حتما به سایتی بر میخورید که به شما یاد میدهد که اگر رایانهی جدیدی با «ویندوز ویستا» خریدهاید و البته تمام و کمال پولش را هم پرداخت کردهاید، حالا کمی دیگر هم پول بدهید و با پشت سر گذاشتن هفت خوان [رستم]، از مزایای «ویندوز ایکسپی» یا نسخههای قبلی آن بهرهمند شوید، که البته کل این فرآیند آن قدرها هم ساده نیست و من از آن زیاد سر درنیاوردم. خب، همهی کاربران رایانه میدانند که معنای «بهروز رسانی» [آپگرید] چیست، یعنی شما سیستم خود را به آخرین امکانات مجهز کنید. در عین حال، «دانگرید» [به قبل رسانی] یعنی امکان بازگرداندن رایانه و برنامههای خود به نسخه سالم و قبلی ویندوز. و البته نه مجانی. پیش از آنکه اینترنت چنین واژهی جدیدی را به فرهنگ لغات اضافه کند، در یک فرهنگ عادی فرانسه انگلیسی هم میتوانستید واژه «دانگرید» را پیدا کنید و معنای آن پسرفت یا تخفیف بود، در حالی که الان واژه «دانگرید» به شکل فعل، به معنای «عقبروی» یا «ابعاد تازه ایجاد کردن» یا «پست کردن» است. بهعبارت دیگر، این امکان به ما داده میشود که با انجام کمی کار و [اتلاف کمی انرژی] و البته پرداخت کمی پول، چیزی را که پیش از این بابتش پول دادهایم، کمی ضایع یا چیزی از آن کم کنیم و [اصطلاحا «دانگرید» کنیم]. خلاصه یعنی آنکه خودروی «فراری» را با قیمت بالایی بخرید و بعد به یک تعمیرکار پول بدهید تا یک اسب بخار از دو اسب بخار آن کم کند.
اگر واقعیت اینطور نبود باید شگفتزده میشدیم و [شاخ در میآوردیم]، چرا که کلی آدم بدبخت هر روز آنلاین هستند و مثل دیوانهها پول میدهند تا سیستماشان را «دانگرید» کنند. کی به جایی میرسیم که در قبال قیمت معقولی، رایانههایمان به دفترچهی تبدیل شود با یک جوهر و قلم پر کلاغی؟ [تا به اینجای کار که لااقل به دفترچه و قلم تبدیل شده] اما واقعیت به تنهایی متناقض نیست. پیشرفتهایی هست که تکنولوژی هیچگاه به آنها دست پیدا نخواهد کرد. نمیشود قاشقی مکانیکی ساخت، چرا که دو هزار سال است که همین قاشق فعلی به خوبی وظیفهاش را انجام داده. دیگر کسی به فکر ساخت «کنکوردی» که پاریس نیویورک را سه ساعته بپیماید، نیست. مطمئن نیستم چه اتفاقی افتاده اما وقتی پیشرفت میکنیم، دو قدم هم به عقب برمیگردیم، مثل بازگشت به انرژی بادی به جای استفاده از بنزین یا چیزهایی شبیه آن. به آینده بچسبید! به بازگشت به گذشتهی همهچیز!
یادداشت «یوسا» دربارهی «پیرمرد و دریا» | بخوانید: «بائودولینو» نوشتهی «اومبرتو اکو» ترجمهی «رضا علیزاده»