کوتاه دربارهی نمایشگاه «برنار مونینو»؛ هنرمند فرانسوی
خاطره باد در باغ فین کاشان
وقتی یکی از روزهای فروردین به نمایشگاهی رفتم در «نگارخانه تهران»، که به نمایش آثار «برنار مونینو»، استاد و هنرمند فرانسوی اختصاص داشت، تصمیم داشتم مطلب مفصلی درباهاش بنویسم که امروز تبدیل شده به همین یادداشت کوتاه وبلاگی. «برنار مونینو» استاد دانشسرای هنرهای زیبای پاریس است، از همان کودکی به باد علاقه داشته؛ مثلا وقتی توی اتاق مینشسته و صدای باد میآمده، گوش تیز میکرده. به همین خاطر روزی تصمیم گرفته باد را به تصویر بکشد. آدم یاد فیلم «عطر» ساختهی «تام تیکور» میافتد. خلاصه، تصویری که در بالا همراه خود هنرمند روی دیوار نقش بسته؛ یا تو عکسهای پایین میبینید، این طور درست شده: «برنار مونینو» با دوده یک ظرف کوچک شیشهای را دود اندود کرده؛ مثلا فرض کنید یکی از همین ساعت شیشهایهای آزمایشگاه شیمی. بعد آن را با نوک برگ درخت یا گیاهی در تماس قرار داده و نوک باریک برگ روی صفحهی دوده اندود نقشی درست کرده. بعد «مونینو» نقشهای ایجاد شده را توسط یک پروژکتور انداخته روی دیوار. این شد فن به تصویر کشیدن یا همان نقاشی کردن باد. چند ماه پیش هم رفته بوده به باغ فین کاشان و همین کار را آنجا کرده.
خب، بستگی دارد چه جور آدمی باشید. هم ممکن است با خودتان بگویید: خب، این که نشد هنر. من هم فلان کار را میکنم و میروم نمایشگاه میزنم. حالا که چه؟ هنر تو کجای این کار نقش دارد؟ از این نقشهای درهم و برهم چه چیزی میشود فهمید؟ یا شاید هم دسته دیگری باشید و فرآیند این کار برایتان جالب باشد. این که مثلا چه طور این ایده به ذهن هنرمند رسیده. چه ایدهی قشنگی. خلاصه؛ من از این کار خوشم آمد. ضمن این که جواب خاصی هم برای سئوالات گروه اول ندارم. درباره این نمایشگاه احساس خوبی داشتم. این که یک نفر «باد» برایش این قدر مهم است؛ این همه نسبت به باد احساس دارد. رفته و بادهای باغهای مختلف جهان را به تصویر کشیده. برای من احساس هنرمند شاید مهمتر از اثریاست که خلق کرده. احساس عجیبی که «برنار مونینو» درباره باد دارد.
چند نکته کوتاه دیگر: «برنار مونینو» قبلا به نقشبندیها و تابلوهای سفالی و سرامیکی ایستگاههای مترو علاقه داشته. به باغهای مختلف جهان رفته و همین کار را کرده و نقشهای متفاوتی دیده و انگار به نظم خاصی هم رسیده. آثار «مونینو» مرا یاد آن زن و شوهر فرانسوی میاندازد که همه چیز را میپوشانند؛ چه پارلمان فرانسه باشد؛ چه پل بزرگی در آلمان، چه جزیرهای در انگلیس. میروند با پارچه و کابل و برزنت آن را میپوشانند. نشنیده بودید نه؟ اگر اشتباه نکنم اسمشان «ژان کلود و میشل» باید باشد. «مونینو» هم آدم جالبی بود و ادعایی نداشت که مثلا چیز عجیب و غریبی کشف کرده. از این کار لذت میبرد و دیگران را هم به دیدنش دعوت میکرد. از «نگارخانه تهران» هم خوشش آمده بود و میگفت در فرانسه چنین امکانی برای نشان دادن کارم نداشتم که امروز در اینجا داشتم.
عکسهای بیشتر از این نمایشگاه: [۱] [۲] [۳]
لینک مرتبط: [۱] [۲] [۳]