از رسانه‌های ادبی جهان چه خبر؟

این نویسنده تحت تعقیب است

گاردین و اتهام کمونیسم به «جورج اورول»

بر اساس مدارکی که به تازگی توسط دایره‌ی ویژه‌ی پلیس بریتانیا منتشر شده؛ «جورج اورول» نویسنده‌ی رمان‌های به‌یادماندی «قلعه‌ی حیوانات» و «۱۹۸۴» از جانب پلیس انگلستان متهم به عضویت در حزب کمونیست بوده است. پلیس بریتانیا بین سال‌های بیست و شصت میلادی تعداد کثیری از نویسندگان و هنرمندان انگلیسی را تحت نظر داشته؛ که جورج اورول و اوان مک‌کول خواننده اسکاتلندی از همین دسته بوده‌اند. اورول لااقل به مدت ده سال تحت نظر بوده و پرونده عریض و طویلی از اعمالش ثبت شده است. گاردین در گزارشی که این هفته منتشر کرده به موضوع اتهام کمونیست بودن جورج اورول پرداخته و می‌نویسد: «از زمانی که اورول در پاسخ به پرسشنامه‌ای که از چهره‌های چپ تنظیم شده و در مجله‌ای وابسته به چپ‌ها منتشر شده بود و در جواب این سئوال که آیا سوسیالیست‌ها باید از جنگ بریتانیا حمایت کنند، گفت بله، برای ده سال توسط دایره‌ی ویژه‌ی پلیس بریتانیا تحت نظر قرار گرفت.»

در همین رابطه، گروهبان اوینگ از دایر‌ه‌ی ویژه‌ی پلیس بریتانیا که مسئولیت نظارت بر رفتارهای جورج اورول را در آموزش دادن به بخش هند شبکه‌ی بی.بی.سی در سال ۱۹۴۲ به‌عهده داشته، نوشته است: «این مرد دیدگاه‌های کمونیستی پیشرفته دارد… در محل کار و وقت‌های تفریح هم شبیه بوهیمی‌ها لباس می‌پوشد.» پرونده‌ی اورول رفتارهای او را از ژانویه‌ی سال ۱۹۲۹ ضبط کرده است، یعنی از زمانی که به پاریس رفت و برای «دیلی هرالد» و «دیلی اکسپرس» مطلب نوشت. این پرونده همچنین شامل سال‌های سی زندگی اورول است و برای نمونه به سالیانی اشاره می‌کند که وی با فرانسیس وستروپ، که یکی از چهره‌های شاخص چپ بود، دوستی می‌کرد و با او رفت و آمد داشت و به کتابفروشی‌اش می‌رفت. گاردین همچنین به قسمت‌های دیگری از این پرونده اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در تقاضای گذرنامه‌ی اورول این جزئیات آمده: قد شش فیت و دو اینچ، چشمان خاکستری،‌ مو‌های خرمایی و تاتو در پشت هر دو دست.» با این همه، پلیس بریتانیا هیچ‌گاه نتوانست مدارک کافی دال بر کمونیست بودن جورج اورول پیدا کند، همانطور که در پرونده‌ی او نوشته شده، در زمان خودش کمی آنارشیست بود و مؤلفه‌های افراطی و بی شک دیدگاه‌های چپ داشت اما با کمونیسم ارتدکس فاصله زیادی داشت. 

اریک آرتور بلر معروف به جورج اورول، نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی که ید طولایی در نوشتن مقاله داشت و از مقاله‌نویسان به نام قرن بیستم به حساب می‌آمد، ۲۵ ژوئن سال ۱۹۰۳ در هند به‌دنیا آمد و پدر و مادری انگلیسی داشت. ریچارد بلر، پدر جورج کارمند بخش غیرنظامی سازمان مبارزه با موادمخدر بود. مادرش ایدا مابل بلر پسر خود را از سن یک سالگی به انگلستان بازگرداند و به همین خاطر جورج تا سال ۱۹۰۷ موفق به دیدار دوباره پدر نشد. خواهر بزرگتر از خودش ماجوری نام داشت و خواهر کوچکترش آوریل بود. وقتی تحصیلاتش را در اتون به پایان رساند، خانواده‌اش قدرت مالی پرداخت هزینه تحصیلات دانشگاهی او را نداشتند، به همین خاطر در سال ۱۹۲۲ عضو پلیس شاهنشاهی هند شد و در سال ۱۹۲۷ دوباره به انگلستان برگشت و تصمیم گرفت نویسنده شود. در بهار ۱۹۲۸ به پاریس رفت و بعنوان خبرنگاری آزاد روزنامه‌نگاری کرد، با این همه، روزگارش نمی‌گذشت و حتی مجبور شد برای چند هفته برای پول درآوردن ظرف‌شویی کند. در سال ۱۹۲۹ به انگلستان بازگشت و سه سال بعد، «پایین و بیرون» را نوشت و در همان زمان در کالج فریز معلم مدرسه بود.

جورج اورول در سال ۱۹۳۶ عازم جنگ داخلی اسپانیا شد و این بار نه برای نویسندگی که برای جنگ آنجا رفت. اسپانیا از همان وقت به مدت سه سال شاهد جنگی بود که بین کودتاچیان نظامی و دولت برپا شد و در نهایت با پیروزی شورشیان نظامی و با استقرار دیکتاتوری ژنرال فرانکو به اتمام رسید. در این جنگ، فاشیست‌های آلمان و ایتالیا حامی شورشیان نظامی و شوروی کمونیست حامی دولت و انقلابیون بود. اورول هم برای حمایت از انقلابیون دولتی و جنگ با فاشیست‌های ژنرال فرانچسکو فرانکو به اسپانیا رفته بود. در همین ایام، نویسندگان زیادی از سرتاسر جهان به موضوع جنگ داخلی اسپانیا علاقه نشان دادند، از این جمله ارنست همینگوی نویسنده‌ی کتاب «وداع با اسلحه» که البته هنوز این کتاب را ننوشته بود، و جان دوس‌پاسوس نویسنده‌ی شاهکار «ینگه‌ی دنیا» که کتابش در آن موقع چاپ شده بود و شهرت خوبی برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده بود، به همان نیتی که جوروج اورول آنجا رفته بود، در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرده بودند. اورول درباره‌ی این جنگ به هفته‌نامه نیو انگلیش گفته : «این فاشیسم را یکی باید تمام کند.» گردن اورول در این جنگ آسیب دید و نزدیک بود که جان خود را نیز از دست بدهد. در این بین، پس از گذشت چند سال، کمونیست‌ها دوست جان ‌دوس‌پاسوس را که «خوزه روبلس» نام داشت؛ به اتهام جاسوسی برای فاشیست‌ها گرفتند و اعدام کردند. به همین خاطر؛ دوس‌پاسوس از چپ‌ها رنجید و کمی بعد به راستی‌ها تمایل نشان داد. جورج اورول هم که به کمونیست‌ها بدگمان شده بود، با نوشتن نامه‌ای به دوس‌پاسوس از مواضع او دفاع کرد.

پس از جنگ داخلی اسپانیا، اورول دوباره به روزنامه‌نگاری ادامه داد و چندی هم کارمند بی.بی.سی شد و در همین ایام بود که با «تی.اس. الیوت» دوست شد. با این حال، اورول پس از چندی از کارکردن برای بی.بی.سی استعفا داد و به حقوق و مزایای خوبش پشت پا زد و سردبیر بخش ادبی «تریبیون» شد. در سال ۱۹۴۴ بود که داستان ضد استالینی «مزرعه‌ی حیوانات» یا آنطور که به فارسی ترجمه شده، «قلعه‌ی حیوانات» را نوشت و آن را برای اولین بار در اوت ۱۹۴۵ در انگلستان و یک سال بعد در ایالات متحده منتشر کرد. کتاب با استقبال خوبی روبرو شد و پس از گذشت چند سال از به‌یادماندی‌ترین آثار ادبی قرن بیستم به حساب آمد. اورول یک سال قبل از مرگش رمان «۱۹۸۴» را نوشت و در سال ۱۹۵۰ بر اثر بیماری سل از دنیا رفت.

جورج اورول در نوشتن از نویسندگانی همچون «سامرست موآم»، «تروتسکی»،‌«دیکنز»،‌«امیل زولا»، و «گوستاو فلوبر» تاثیر گرفته و خودش هم از تاثیرگذارترین‌های دنیای ادبیات بوده و برای مثال «کورت ونه‌گوت» از او بسیار الهام گرفته است. اورول نه‌تنها نویسنده‌ی تاثیرگذاری بود که مقالات تاثیرگذار و متعددی هم نوشت. از این دسته مقالات می‌توان به مقاله‌ی «درون نهنگ» اشاره کرد که در سال ۱۹۴۰ نوشته شده و در مقبولیت و شهرت ادبی «هنری میلر» و شاهکارش «راس السرطان» تاثیر شگرفی گذاشت. اورول در این مقاله که در قالب کتابچه‌ای چهل صفحه‌ای نوشته شده، تلاش کرده تا ویژگی‌های هنری میلر را معرفی کند و به این ترتیب خواننده را به خواندن آثار میلر ترغیب نماید. اورول در همین مقاله به دورانی اشاره می‌کند که تب کمونیسم نویسندگان زیادی را به دام خود کشانده بود، و حالا پس از گذشت نیم قرن خود او متهم به داشتن گرایشات کمونیستی شده است.  اورول همچنین برای نوشتن توصیه‌های کرده که از معروف‌ترین توصیه‌های ادبی دنیاست، وی در «سیاست و زبان انگلیسی» می‌نویسد: «هیچ‌گاه از استعاره و تشبیه یا صنایع ادبی‌ای که به دیدنش عادت کرده‌اید، استفاده نکنید. هیچ‌گاه از کلمه‌ی بلندی استفاده نکنید، وقتی که کلمه‌ی کوتاهی هست که همان کار را بکند. اگر امکان حذف کلمه‌ای هست، آن را حذف کنید. هیچ‌گاه وقتی از عبارات معلوم می‌توانید استفاده کنید، عبارات مجهول را به کار نگیرید. هیچ‌گاه از عبارات خارجی، کلمات علمی، کلمات نامفهوم، وقتی که می‌توانید یک معادل روزمره انگلیسی برایش پیدا کنید، استفاده نکنید. اگر دیدید که با با بکارگیری هر کدام از قوانین بالا، عبارت بیگانه و غیرمصطلحی درست شده، آن قانون را زیر پا بگذارید.»

لوموند، لوفیگارو و کتاب تازه‌ای از مایکل اونداتجه به فرانسه

ترجمه‌ی جدیدترین کتاب «مایکل اونداتجه» نویسنده‌ی کانادایی کتاب مشهور «بیمار انگلیسی» به زبان فرانسه، توجه نشریات ادبی فرانسه، به خصوص ضمیمه‌های ادبی دو روزنامه‌ی معروف «لوموند» و «لوفیگارو» را برانگیخته است. این کتاب که «دیویسادرو» نام دارد، آوریل امسال راهی بازار کتاب شده و این هفته در فرانسه منتشر شده است. «مایکل اونداتجه» سال ۱۹۴۳ در سریلانکا به‌دنیا آمده و در سال ۱۹۵۳ با مادرش به انگلستان مهاجرت کرد. سال ۱۹۶۲ مقیم کشور کانادا شد و در دانشگاه تورنتو و کویین درس خواند و مدتی را هم در دانشگاه یورک و کالج گلندون تورنتو تدریس کرد. در سال ۱۹۹۲ «بیمار انگلیسی» را منتشر کرد که برنده‌ی جایزه «بوکر» شد و چند سال بعد بر اساسش فیلمی به همان نام ساخته شد. استقبال خوب از فیلم اسکاری «بیمار انگلیسی» شهرت اونداتجه را نیز چند برابر کرد. با وجودی که اونداتجه بیشتر به داستان‌نویسی مشهور است و تا به حال بیش از بیست رمان نوشته، اما شعر، مقاله و خاطره‌نویسی را نیز تجربه کرده است.

کتاب جدید مایکل اونداتجه درباره‌ی دو دختر به نام‌های آنا و کلر و پدر تنهایشان است. خانواده‌ی کوچک آن‌ها با خوبی و خوشی در حال گذران روز است که ماجرایی همه‌چیز را به هم می‌ریزد. کتاب به جزئیات زندگی تمام شخصیت‌های داستان و چگونگی ارتباط آن‌ها با یکدیگر می‌پردازد. لوموند درباره‌ی کتاب جدید اونداتجه می‌نویسد: «این کتاب با ساختاری تکه‌تکه و عکس‌وار، شاعرانه است و تمایل بی‌پروایی برای بازیابی زمان از دست رفته دارد.» لوفیگارو نیز «دیویسادرو» را رمانی خواندنی معرفی می‌کند و در نقدی به قلم «اریک نئوروف» درباره‌اش می‌نویسد: «در کتاب‌های اونداتجه نمی‌پرسید خب، آخر داستان چه می‌شود؟ داستان‌های این شکلی پراکنده‌اند. آدمی آرزو دارد که آخر سر اتفاقی بیافتد اما خبری نمی‌شود. فصل آخر کتاب هم با نگاهی مجهول تمام می‌شود و مثل وقتی که پوکر بازی می‌کنیم، می‌گوییم خب، رد می‌کنم.» این کتاب ۳۱۰ صفحه‌ای را انتشارات اولیویه فرانسه با ترجمه‌‌ی «میشل لدرر» منتشر کرده و ۲۱ یورو قیمت دارد.

سعید کمالی‌دهقان، روزنامه‌ی اعتماد، پنج‌شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۶

Leave a Comment